چـشـمـک

چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا
چـشـمـک

چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

خدایا چی بگم ...

این روزا اتفاقای خیلی عجیبی داره واسم می افته ؛ اینقدر سر در گم و گیج شدم که نمی دونم می خوام چیکار کنم ، خسته و درمونده ! هر چی دارم فکر می کنم می بینم اوضاع همینطوری داره بهم می ریزه و قاطی می شه . دو روزی شده اصن حال و حوصله هیچی رو ندارم ، نه تحمل حرفی دارم نه تحمل اینکه کسی باهام بخواد سر به سر بذاره . موندم همینطوری نمی دونم باید چیکار کنم ، چه راهی برم ، چه احوالی داشته باشم . از خدا میخوام زودتر اوضاع و مرتب کنه به خدا درگیرم همش ، عصبیم و داغون . همکارمم داره راه می ره روی اعصابم ، اصن حوصلشو ندارم ! خسته شدم از همگی ...!

پاورقی : کاش یه اتفاقی بیوفته ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد