ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
وای خدا من چقده غیبت داشتم ؟! خوبین همگی ؟ من و نیوشا که راستشو بخواین من بهترم ولی نیوشا هنوزم که هنوزه بیماره و سرفه های شدیدی داره ! البته منم دارما اما خب خیلی کمتر نسبت به نیوشا ! چشمتون روز بد نبینه ، یادتونه گفتم آبجی عاطی مریض بوده ؟! خب راستش رو بخواین پنجشنبه که گذشت ، من شنبه رو رفتم سر کار و بعد یکشنبه شب رفته بودم خونه خاله ام . عموم چون راننده است بعضی وقت ها می ره سرویس و اون روز رفته بودن . خاله ام به من گفته بودن وایسا و شب اونجا وایسادم . چمتون روز بد نبینه صبح که پا شده بودم ، اینقدر حالم بد بود که نگو . پسر خاله ام سهیل رو که رسوندم مدرسه اش رفتم خونه ، یه لحظه جای بابا دراز کشیدم و بیدار شدم که برم سر کار . دیگه زیاد نتونستم طاقت بیارم ، ساعت 10:00 بابا به من گفتن برو خونه حالت بده . از همون وقتی رسیدم خونه افتادم تا پنجشنبه عصر که تونستم سر پا بشم . همون روز اول هم که با نیوشا رفتم دکتر ، فک کنم نیوشا رو هم مریض کرده بودم . هیچی دیگه ، جاتون خالی 4 تا آمپول پنیسیلین نوش جون کردم ، قرص و دارو هم که ماشالله دُز بالا خوردم و ریختم تو معده ام ولی هیچی توی این مدت چز دارو و کمی آب نمی تونستم بخورم . الان من سایز کمرم 2 سایز اومده پائین تر و خیلی خوشتیپ تر شده ام ! لباسام همگی به تنگ ( اونائی که تنگ بودن ) اندازه شدن و خیلی هاشون هم گشاد شدن و من دیگه تصمیم گرفتم زیاده روی نکنم و اصن امکان نداره دیگه بیشتر از حد خوراکی رو مصرف کنم ! اینقده خوشتیپ شدم ...
پاورقی : ببخشید دوستان گلم ، بیشتر نمی تونم براتون بنویسم ...