چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

زندگی سخت شده

می‌خواستم بهتون بگم زندگیم سخت شده! یادتونه گفتم متاسفانه اخراج شدم؟ زندگی من و نیوشا درگیر یه چالش خیلی بزرگی شده که هر کاری می‌کنیم انگار به بن‌بست می‌خوره. دیشب داشتم فکر می‌کردم کاش پول داشتم و دوباره "کافی نت" می‌زدم و کار می‌کردم اما متاسفانه امکان‌پذیر نیست.

دیشب که به مامانم گفتم بهم گفتن: "ای کلش پولی که از سر کارت گرفتی همون موقع انجام می‌دادی و کافی نت می‌زدی" اما خب چه کنم، بیشتر پولا رفت برای خرج تعمیر ماشین خرابم، قسط‌های بانک برای وام، کرایه خونه و... و من از اون پول فقط ۳ میلیون تومانش رو خرج کردم! اما شاید اگه همون موقع این کارو می‌کردم، شاید الان کار خودمو داشتم و پول و قرضامو هم داده بودم. قسمت بود، و شاید که حتماً به این شکله حماقت خودم! دیگه گذشته گذشته و الان باید فکرش رو کرد...

به این فکر کردم که خیلیا الان از کار بی‌کار شدن و منم یکی مث اونا اما چه می‌دونم قراره چه بلائی سرم بیاد. دلم می‌خواد دوباره برم سرکار، دوباره کار کنم، دوباره صبح‌هام شلوغ باشه، شرمنده همسرم نباشم!

زندگیم فلج شده، نیوشا می‌ره سرکار ولی مگه چقدر حقوق می‌گیره؟ منم با ماشینی که دارم توی ماکسیم و اسنپ نام‌نویسی کردم و دارم کار می‌کنم که اونم گاهی سرویس هست و گاهی هم نیست! به خدا فقط دعا می‌کنم زودتر مشکلات همه رو حل کنه و اون کنارا کار منم حل کنه...

برای کسی که رفته توی ۳۱ سالگی دوستان من سخته بیکاری، مخصوصاً اگر ازدواج کرده باشید، به خدا خیلی سخته! من همش شرمنده همسرم هستم، نمی‌تونم توی چشماش نگاه کنم، نگرانم می‌کنه و شرمندشم! اما نگم، نگم براتون از حمایتش که بهترین حامی من در زندگیمه و من اگه سر کار نرم شاید هیچ وقت حرفی نزنه، اما بهترین حامی زندگی منه و من زندگیمو، قطره قطره تا آخرین قطره خونمو فدای بودنش توی زندگیم می‌کنم!

برای همتون یکی مث نیوشا آرزومندم دوستانم...