چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

چرا می گم ، به این دلیل ...

الان یه موضوعی پیش اومده که واقعاً خودمم می دونم حق اون خواننده مطالب چشمک هست که در مورد من این فکر رو بکنه ! مشکلی نداره ، شما خواننده و بازدید کننده گرامی حق این رو داری که هر چی دوست داری در مورد من فکر کنی و هر برداشتی از مطالبی که توی چشمک هست داشته باشی اما موضوعی که اینه فقط دارم درخواست می کنم یه مقدار واقع بینانه و منصفانه به پای قضاوت بنشینید . ببینید دوستان عزیز من ، شما می گید من این مضوعات رو بیان می کنم از رفتار خودم و ... چیزی رو نمی گم ، رفتار خودم رو نمی بینم و این چیز ها که اینطوری دارم در مور رفتار همکارم قضاوت می کنم . باید خدمتتون عرض کنم که دوستان من ، مشکلی که من دارم حساسیت من در مورد انجام اموریه که مسئولیتش با منه و در این مسئولیت بنده تنها نیستم که بگم « چشمم کور ، دندم نرم ، وظیفه منه باید انجام بدم » ! اینجا مث هر اداره خصوصی یا دولتی بدون استثناء بیرون از قوانین خاص خودش نیست و رعایت کردن این قوانین یکی از چیز هائیه که زمانی که شما شغلی رو قبول می کنی و مسئولیتی رو می پذیری با خودش به همراه میاره . من خیلی حساسم روی این قوانین و رعایتش ، دستور العمل هائی که در حیطه وظایف من هست و باید رعایت بشه ، حتی اگر به عنوان مثال وقتی بخوام کاری رو انجام بدم که در حیطه وظایف من نیست و به همکارم مربوط می شه ، من با مشورت ایشون و سوال کردن از ایشون سعی می کنم اون کار رو انجام بدم . مشکل من حساسیت من ، اونم به خاطر نظامی وار بودن و تربیت و بزرگ شدن منه ! رعایت قوانین و نظم و ترتیب دادن به کار ها باعث می شه من مشکلی توی کار های خودم نداشته باشم ! اما متاسفانه رفتار همکارم شامل این هاست که این باعث ناراحتی من می شه :

  1. بی اهمیت به وظیفه ای که به ایشون محول می شه ( چون مسئولیتش با منه ولی در صورتی که من نباشم )
  2. به شدت مطیع دوست و آشنا بودن ( یعنی بیان انتظار دارن که کار فامیل یا آشناشون راه بیوفته )
  3. بی نظم و شلخته بودن ( خودمم به این شکلم اما اگر مسئولیت چیزی با من باشه اینطور رفتار نمی کنم )
  4. چشم چرون ( با اینکه نماز می خونه و خیلی جا نماز آب می کشه ... )
  5. انجام کار بدون فکر کردن به عواقب بعدیش ( مخصوصاً وقتی مسئولیت به عهده کسی دیگه باشه )

متاسفانه اینائی که گفتم عین واقعیت هست ؛ نمی گم من از انجام کاری در نرفتم ، این کارو انجام دادم ولی نه زمانی که می بینم همکارم توی دفتر کار تنهاست و شرایط زمانی که من نباشم واسش خیلی سخت و دشوار می شه که بخواد هم وظایف من رو انجام بده ( یه بهانه میاره که من نیستم و می ندازه برای روزی که خودم بیام ، دیدم که می گم ) هم وظایف خودش رو اما همکارم اصن این موقعیت رو درک نمی کنه که من تنها باشم توی دفتر باید وظایف سنگین خودم رو هم انجام بدم و همش بلند بشم و از این دفتر به اون دفتر بشم برای انجام وظایف ایشون که خلاصه می شه در « مهر زدن » ، « امضاء رو چاپ کردن » و « نوشتن اسم و نام پدر و مقصد نامه اتباعه » ! بقیه چیزا هم از هر 10 نفر ممکنه یه نفر ثبت نام دوره آموزشی داشته باشه .

پاورقی : شاید باید به حرف بابام و دوست وبلاگیمون « مینا خانوم » گوش کنم و خودمو بیخیال و بی محل بگیرم ...

نظرات 1 + ارسال نظر
مینا 28 - بهمن‌ماه - 1393 ساعت 07:43 http://taraze-roozaane.blogsky.com/

سلاام...
می دونم بی تفاوتی نسبت ب خیلی از حرکات همکارتون سخته...
چون برای من هم پذیرش خیلی از رفتارها مشکل هستش ولی چ می شه کرد...
من با پدر محترم تون موافقم...ب نظر تنها کار بی تفاوتی هستش...مطمئن هستم ک ایشون با بی تفاوتی شما ناراحت بشن و دنبال راه کار دیگه ای بگردن...
ایشون ب نوعی دوست دارن منبع توجه ی شما ب خودشون باشن...بازم میگم بی تفاوتی پیشه کنین...هم خودتون ب آرامش می رسین هم طرف مقابل تون حسابی تنبیه می شه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد