ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
الان یه موضوعی پیش اومده که واقعاً خودمم می دونم حق اون خواننده مطالب چشمک هست که در مورد من این فکر رو بکنه ! مشکلی نداره ، شما خواننده و بازدید کننده گرامی حق این رو داری که هر چی دوست داری در مورد من فکر کنی و هر برداشتی از مطالبی که توی چشمک هست داشته باشی اما موضوعی که اینه فقط دارم درخواست می کنم یه مقدار واقع بینانه و منصفانه به پای قضاوت بنشینید . ببینید دوستان عزیز من ، شما می گید من این مضوعات رو بیان می کنم از رفتار خودم و ... چیزی رو نمی گم ، رفتار خودم رو نمی بینم و این چیز ها که اینطوری دارم در مور رفتار همکارم قضاوت می کنم . باید خدمتتون عرض کنم که دوستان من ، مشکلی که من دارم حساسیت من در مورد انجام اموریه که مسئولیتش با منه و در این مسئولیت بنده تنها نیستم که بگم « چشمم کور ، دندم نرم ، وظیفه منه باید انجام بدم » ! اینجا مث هر اداره خصوصی یا دولتی بدون استثناء بیرون از قوانین خاص خودش نیست و رعایت کردن این قوانین یکی از چیز هائیه که زمانی که شما شغلی رو قبول می کنی و مسئولیتی رو می پذیری با خودش به همراه میاره . من خیلی حساسم روی این قوانین و رعایتش ، دستور العمل هائی که در حیطه وظایف من هست و باید رعایت بشه ، حتی اگر به عنوان مثال وقتی بخوام کاری رو انجام بدم که در حیطه وظایف من نیست و به همکارم مربوط می شه ، من با مشورت ایشون و سوال کردن از ایشون سعی می کنم اون کار رو انجام بدم . مشکل من حساسیت من ، اونم به خاطر نظامی وار بودن و تربیت و بزرگ شدن منه ! رعایت قوانین و نظم و ترتیب دادن به کار ها باعث می شه من مشکلی توی کار های خودم نداشته باشم ! اما متاسفانه رفتار همکارم شامل این هاست که این باعث ناراحتی من می شه :
متاسفانه اینائی که گفتم عین واقعیت هست ؛ نمی گم من از انجام کاری در نرفتم ، این کارو انجام دادم ولی نه زمانی که می بینم همکارم توی دفتر کار تنهاست و شرایط زمانی که من نباشم واسش خیلی سخت و دشوار می شه که بخواد هم وظایف من رو انجام بده ( یه بهانه میاره که من نیستم و می ندازه برای روزی که خودم بیام ، دیدم که می گم ) هم وظایف خودش رو اما همکارم اصن این موقعیت رو درک نمی کنه که من تنها باشم توی دفتر باید وظایف سنگین خودم رو هم انجام بدم و همش بلند بشم و از این دفتر به اون دفتر بشم برای انجام وظایف ایشون که خلاصه می شه در « مهر زدن » ، « امضاء رو چاپ کردن » و « نوشتن اسم و نام پدر و مقصد نامه اتباعه » ! بقیه چیزا هم از هر 10 نفر ممکنه یه نفر ثبت نام دوره آموزشی داشته باشه .
پاورقی : شاید باید به حرف بابام و دوست وبلاگیمون « مینا خانوم » گوش کنم و خودمو بیخیال و بی محل بگیرم ...
سلاام...
می دونم بی تفاوتی نسبت ب خیلی از حرکات همکارتون سخته...
چون برای من هم پذیرش خیلی از رفتارها مشکل هستش ولی چ می شه کرد...
من با پدر محترم تون موافقم...ب نظر تنها کار بی تفاوتی هستش...مطمئن هستم ک ایشون با بی تفاوتی شما ناراحت بشن و دنبال راه کار دیگه ای بگردن...
ایشون ب نوعی دوست دارن منبع توجه ی شما ب خودشون باشن...بازم میگم بی تفاوتی پیشه کنین...هم خودتون ب آرامش می رسین هم طرف مقابل تون حسابی تنبیه می شه...