ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
دوستان عزیزم ؛ چشمک برای من خیلی اهمیت داره ! برای من و همسرم اهمیت بسیار بالائی داره ، به این خاطر که من زمانی شروع به نگارش چشمک کردم که ارتباط هر چند دور عاطفی بین من و همسرم نیوشا شروع شد . درسته که اوایل همسرم چیزی درباره علاقه من به خودش نمی دونست و حتی از وجود این وبلاگ اطلاعی نداشت ولی زمانی که ما باهم ارتباط برقرار کردیم و دوست شدیم ، زمانی که چشمک رو بهش معرفی کردم و ازش درخواست کردم نیمه ی دیگه من باشه و توی این وبلاگ با من بنویسه با کمال میل قبول کرد . اون روز روز تولد واقعی چشمک بود ! همیشه دعا می کردم که نیوشا به من پاسخ مثبت بده و این وبلاگ رو باهم بنویسیم ، از اولین روز ها و قدم های من برای به دست آوردن نیوشا تا خواستگاری و ازدواجمون و ایشالله تا آخر آخر ...! واسه همینه که چشمک واسه من اهمیت داره ، واسه همینه هر طوری شده بهش می رسم ، پست می ذارم ، امکانات جدید بهش اضافه می کنم . این وبلاگ واسه من حکم دفتر خاطرات داره ، دفتر خاطرات زندگی من و نیوشا ! من وبلاگ های زیادی داشتم و حتی الان که سایت دارم ، هیچکدومشون به اندازه چشمک برای من اهمیت ندارن و چشمک برای من در الویت اول در تمامی این وبلاگ ها و وبسایت هاست ! حالا متوجه تعویض قالب ، اضافه کردن صفحات شبکه های اجتماعی مثل فیسبوک ، توئیتر ، اینستاگرام و ... هستین ؟! ببخشید دوستان ، خدائی نکرده بهتون بی احترامی و ... نشده باشه . من منظورم از تمام این صحبت ها دونستن این همه فعالیت من ، اضافه کردن امکانات جدید و ... به چشمک هست که شما در جریانش باشین و نگین این پسره خُله که داره این کارا رو می کنه ...
ببخشید دوست داشتم راجع به چیزای دیگه ای در مورد چشمک ادامه بدم اما الان در همین لحظه اینقدر اعصابم و روانم بهم ریخته است که دلم می خواد به زمین و زمان فُش بدم ! نمی دونم چی بنویسم ، فقط اینکه وقتی زور باشه فک می کنن همه چیز حله ، نمی دونن که من بخوام سر چیزی لج کنم روبروشون می گم چشم ولی کار خودمو می کنم . من اهل اینکه کسی بهم زور بگه یا کار زوری رو انجام بدم نیستم . دخالت کردن توی کار بقیه یکی از کارای همیشگی همکارمه و من به شدت از این قضیه بدم میاد اما برای بعضی وقت ها تلنگر هم که شده من این کار رو با همکارم انجام می دم شاید ناراحت بشه و بفهمه کاری که اونم می کنه مثل کار منه اما سیب زمینی بی رگ دیدین ؟ دقیقاً مث همون رفتار می کنه ! متاسفم ، حرف زدن زیادی در این مورد فقط اعصاب خودمو خورد می کنه . بذارین کمی از چشمک بگم شاید اعصابم آروم تر شد و ذهنم رو از این چیز ها پاک کردم با اینکه هر روز دارم رفتار های همکارم رو تحمل می کنم ! وقتی دارم می بینم عرضه نداره یه کاری رو درست انجام بده و فقط بلده دخالت کنه یا مثلاً خودشو مردم دار نشون بده ! برداشته یه دفعه به من می گه : « شما کم کم دارین یه ذره ، یه ذره ها شبیه من می شین » . این خطابش به من بود ، یعنی چون من دو تا کار رو واسه کسی که واقعاً مشکل داشت من می تونستم کارشو راه بندازم و راه انداختم ( نه هر کسی ) می گه دارین شبیه من می شین ! من عمراً شبیه کسی مثل اون باشم ؛ زمانی که می بینم کسی واقعاً مشکل داره و از دست من بر میاد ، کمکش می کنم و کارشو راه می ندازم و خیلی از این کار ها انجام دادم که بین من و خدامه و حتی روح کسی خبر نداره ! کار غیر قانونی نکردم ، بخشنامه ها و ... رو زیر سوال نبردم با رفتارم ، در صورتی که این کار رو می کنه خیلی راحت ، کسی هم نیست بهش بگه مَنِت به چند ، چون اگه خلافی هم صورت بگیره اسم من بدبخت گیره نه ایشون ! پس خیلی راحت و مث آب خوردن هر کاری بخواد انجام می ده . کاش یکی باشه دلیل رفتار هام رو بفهمه ؛ متاسفانه بابام هم بدون توجه به حرف هام و ... همیشه طرف اون رو می گیرن و من رو محکوم می کنن و با بی محلی کردن یا سرد پاسخ دادن سعی دارن بفهمونن که از من ناراحتن ! من بگم به درک خوبه ؟ کار درستیه ؟ از من بر میاد ؟ شخصیت من اینه ؟! نه نیست ؛ منم پس لج می کنم کار خودم رو انجام می دم بازم اما من از لجبازی متنفرم ، چقدر می تونم این رو ادامه بدم ؟ همه می گن خب اون کار رو بکن ، یعنی چی خب ؟! ها ...؟! چی بگم ؟! ولش کنین ...
اینستاگرام چشمک رو راه انداختم ؛ با فرم و قالب خاص توی عکس ها ! می تونین با استفاده از منوی سمت چپ وبلاگ ، با کلیک کردن روی تصویر وارد سایت بشید و یا با مشخصات یادداشت شده روی همون تصویر ، شناسه و هشتگ های چشمک رو داشته باشید و اگر خواستین در اینستاگرام و یا فیسبوک یا توئیتر چیزی رو بذارید و با ما هم درمیونشون بگذارید ، از هشتگ ها استفاده کنین . دوستان عزیزم ، نگین چرا وقتی عکس های خودتون رو می ذارین ، عکس ها رو افکت می دی و تار می کنی . راستش قبلاً من این رو بیان کردم ، الان دوباره می گم ! من این کارو به 2 دلیل انجام می دم ! اولین دلیلش چهره من هستش ؛ من شخص معروفی نیستم ولی توی اینترنت چهره واقعی و هویت اصلی من هویداست . من یه جائی رو می خواستم که راحت و آروم بنویسم بدون اینکه کسی بیاد بگه مثلاً : « اوا تو همون فلانی هستی » و یا این چیزا . دلیل دومش همسرم نیوشا هست که من با نمایش چهره اش توی چشمک یا دنیای مجازی مشکلی ندارم ولی خود نیوشا دوست نداره چهره اش کاملاً مشخص باشه توی عکس ها ، یه ذره هم این دلیل دوم مربوط به دلیل اول هست که نیوشای عزیزم به خاطر من رعایت می کنه و انجامش می ده ! اینا دلایل نمایش ندادن شفاف و درست چهره من و همسرم نیوشا توی چشمکه . امیدوارم این خودخواهی من رو ببخشید و به این خواسته ما هم احترام بذارین . سپاسگزارم ...
پاورقی : ببخشید سرتون رو به درد آوردم ؛ خوب شد صحبت کردم ...
سلاام...
اول از همه راه اندازی اینستاگرام چشمک مبارکهه...
دوم این ک منم با نیوشا جاان کاملاا موافقم، دنیای مجازی دنیای بی رحمی هستش!...البته ن همیشه ولی گاها مشاهده می شه افرادی هستن ک از عکس و مشخصات دیگران سوء استفاده می کنن؛ هر چند کارشون غیر اخلااقی و دور از انسانیت هستش ولی هیچ فیلتری برای مانع شدن وجود نداره...پس ب قول، بهتره هر فردی خودش رعایت کنه و حق سوء استفاده ب دیگران رو نده...
در مورد این ک شما ب دیگران کمک می کنین بدون این ک در بوق و کرنا کنین ب نظر من این نشون دهنده ی روح والا و قلب دریایی تونه و از این بابت باید شاکر خداوندگاری باشین ک از روح خودش در شما دمیده!...
در هر حال برای شما و نیوشا جاان بهترین ها رو آرزو می کنم و امیدوارم ک سطر سطر دفتر زندگی تون با قلم خوش رنگ عشق نگارش بشه...انشاا...
مجدداً بابت لینک کردن وبلااگم بی نهایت سپاس...بدرود
درود بر شما مینا خانوم
حال شما چظوره ؟ قلم و نوشتار زیبائی دارید ؛ از خوندن نوشته هاتون آدم لذت می بره !
بلی متاسفانه اینترنت در اینجا محیط نا امنی شده و خیلی های جای استفاده های خوب ، سوء استفاده های مخربی انجام می دن ...
من اهل این نیستم کمک رو عیان کنم یا جار بزنم ؛ کار درستی نیست ارزش و همه چیز اون کمک به پنهانی بودنشه ! از این همه لطف و مهربانی شما سپاس که اینقدر به من لطف دارید ...
امیدوارم شما هم در تک تک لحظه های زندگیتون موفق و سربلند باشین ...