ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
یا الله ... کسی سر لخت نباشه من اومدم ؛ خو چیه ؟ نمی شه کمی رعایت کرد ، وقتی جائی می ری مراقب باشی کسی معذب و سر لخت نباشه ! حجاب درست حسابی داشته باشین من میام معذب نشین خو ، غیر اینه ؟ واسه من که فرقی نداره شما چطوری باشین ، من که شما رو نمی بینم . حالتون خوبه ؟ خوشین ؟ سلامتین ؟ دماغتون چاقه ؟ خانواده خوبن ؟ پدر ، مادر ، برادر ، خواهر ، عمو ، زن عمو ، پسر عمو ، دختر عمو ، شوهر عمه ، عمه ، پسر عمه ، دختر عمه ، دائی ، زن دائی ، پسر دائی ... خو بابا چیه ؟ بد کردم حالشون رو پرسیدم ؟ اصن به جهنم ، دیگه نمی پرسم خودت حسودی کنی بگی بپرس ! خب شوخی رو بذاریم کنار ، امیدوارم حالتون خوب و خوش و سلامت باشه . عاشقین ؟ یا عشق رو تجربه کردین ؟ امیدوارم اگر تجربه کردیم کامیاب شده باشین ، اگه تجربه نکردین تجربه کنین و اگر زبونم لال شکست خوردین ناراحتش نباشین ؛ عشق و عاشقی لیاقت می خواد که خیلیا ندارن واسه همین جا می زنن ! مهم اینه که خودتون هستین ، سر زنده این ، زندگی می کنین و شادین ! قدر خودتونو بدونین ؛ اگر کسی شما رو ترک کرد بدونین خدا اینقدر دوستون داشته ، اینقدر برای خدا با ارزش بودین که عشق پاک شما رو از دست آدمای ناپاک نجات داده و می خواد به عشق واقعیتون برسونه ! به خدا حرفمو باور کنین . یه روزی به حرف من می رسین ...
راستش رو بخواین داشتم امروز با خودم کلنجار می رفتم که چی بنویسم و چکاری رو انجام بدم ، گفتم بیام و توی چشمک بنویسم ! یه مقدار حرف هائی که توی دلم می مونه و دوست دارم مطرح کنم ! زبونم لال نه حرفی می خوام بزنم سـ.یـ.ـا.سـ.ـی نه اینکه خدائی نکرده باعث ناراحت کسی بشم و اینا ! می خوام با شما ها حرف بزنم ! شما ها دوستای خودمون که اینجا میاین ، می خونین و با هم تبادل دیدگاه و ... داریم . بعضی حرف ها رو راحت آدم می تونه با خودمونی ها بزنه و این مهمه ...
شنیدین این روز ها مزاحم های خیابونی چقدر زیاد شده ؟ کاری به این جریان ها و رخداد های اخیر ندارم ، مث اسید پاشی و این چیزا ! البته نمی شه کاری نداشته باشیما ، بحث این نیست که یعنی منم به این قضیه کاملاً خودمو بی ربط نشون می دم . به خدا نه ، منظورم کاری به موضوع ندارم و دارم کلیات رو بیان می کنم . زبونم لال ، شاید یکی از این آدمائی که روی صورتشون اسید ریخته شده خواهر من می بود ، اونوقت چی ؟ به چه قیمتی ؟ به این فکر کردین ، دارین چیکار می کنین ؟ با این کار به چی می خواین برسین ؟ خواهر و مادر و همسر ندارین ؟ چرا آخه ؟ شاید یه روزی سر یه اتفاق واسه یکی از اعضای خانواده خودتون بی افته ! از این آدما بگذریم ، اون کسائی که باز فکر می کنن این قضیه شوخی برداره و شوخی های خرکی شون رو دارن انجام می دن ! می دونن دخترای جامعه ما ، زنان جامعه ی ما وقتی توی خیابون دارن راه می رن با وحشت راه می رن ! همه جا مأمور دلسوز خانواده دار نیروی انتظامی نیست که مراقب باشه ، با آب پاشیدن توی صورت مردم به خاطر خنده احمقانه ؟! شما می دونین مث چی می مونین ؟ مث یه جونور که فقط دنبال خوش گذرونیه ، اما واویلا به وقتی که یه اتفاقی واسه خواهر یا مادر خودتون بی افته ! یارو رو جـــ... می دین ! دیدم که می گم ، از خودم حرف در نمیارم . مثلاً همین هفته پیش به خدا اگه دروغ بگم ، دیدم یه پسره رو گرفتن تا جا داشت مشت و لگد زدن بهش ، به خاطر اینکه چی به خانوم یه آقائی که طرف راننده بود تیکه انداخته بود ! اما اون راننده چی ؟ خودش که هیچی ، اگر هر کاری بکنه اصن انگار نه انگار ...! می فهمین چی می گم ؟! اینجاست که آدم این چیزا رو می بینه و می شنوه آتیـــش می گیره که چرا آخه ؟! تا اونجای آدم می سوزه خب واسه چی ؟! کسی فکر این رو می کنه این دنیا دار مکافاته ؟ هر چی ، هر کاری ، هر اتفاقی که چه خوب باشه و چه بد نتیجه اش رو این دنیا می بینی ؟! هر کسی رو می بینی داره می ناله ؛ از یه چیزی ، از یه اتفاقی ، از یه ناراحتی و وقتی گوش می کنی می بینی حق داره ! هیچیم نداری بگی ، باور کنین ، درد ما این کارا نیست ، درد ما شعور کسائیه که این کارا رو می کنن ...
پاورقی : ببخشید دیگه حرفی ندارم ...