چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

آدرس ثابت و جدید ...

توی این مدت یک سال که از آدرس های cheshmakdiary.tk و cheshmmak.tk استفاده می کردم به صورت رایگان دیگه نمی شه استفاده کرد و باید این دامنه رو خرید اما خب چون باید به دلار باشه و من حساب ارزی ندارم مجبورم دامنه رو کلاً عوض کنم و تصمیم گرفتیم با نیوشا که این آدرس رو به صورت دائم و کامل ثبت کنیم که برای همیشه بمونه و نیاز نداشته باشیم هر دفعه تعویضش کنیم و شما رو سر در گم کنیم ! آدرس جدید رو سعی کردیم خیلی راحت تر انتخاب کنیم اما خب یه جورائی نشد آخه قبلاً یه نفر دیگه ثبتش کرده بود واسه همین از همین آدرسی که الان داریم استفاده می کنیم ، استفاده می شه کرد . آدرس جدید چشمک هستش http://www.cheshmakdiary.ir که دوستان عزیزم اگر لطف بفرمایند و اگر این بلاگ رو در لیست پیوند هاشون قرار دادن ممنون می شیم به آدرس جدیدمون ثبتش کنن ...

خدمتتون عرض کنم که یه هفته به صورت تنهائی به همراه نیوشا و البته به صورت کم و بیش پدر محترم گذشت و من هم به خاطر وجود پاک نیوشای گلم اعصابم آسوده و راحت راحت بود و هست ؛ البته بعضی وقت ها به خاطر خریت های بعضی از افراد ناراحت می شدم اما مگه می شه با وجود بودن نیوشا ناراحت موند ؟! دیگه دیگه ...

جاتون خالی دیشب مبینا اومد بغل من که خوابش نمی برد ؛ اومد بیدارم کرد که : " داداشی چرا اینجوری خوابیدی ، پاشو بیدار شو " ، آخه از بس خسته بودم نشسته بودم داشتم سریال می دیدم ولی چرت می زدم توی همون حالت که مبینا بیدارم کرد . دیگه هیچی اومد بغل من اول نشست و بعد دراز کشید ، یهوئی بهش گفتم : " وایسا اینجا من برم بالش و ملحفه بیارم باهم دراز بکشیم اگه دوست داشتی بخوابیم " ، وقتی اوردم دراز کشیدیم و منم طق معمول چشمام داشت گرم می شد که مبینا بی خوابی به سرش زده بود و من بیچاره رو هی بیدار می کرد . این آخریا باور کنین دیگه اشکم در اومده بود که مینا به مبینا اشاره کرد و دعواش کرد که بره . هیچی دیگه من خوابم برد ! اما اتفاق اصلی صبح وقتی بیدار شدم افتاد . نیوشا صبح ها ساعت 06:30 تماس می گیره باهام که بیدارم کنه ، امروزم طبق معمول تماس گرفت و من بیدار شدم ، فقط فکر کنم 10 ثانیه چشام رو هم بود و بلند شدم ، وقتی بلند شدم کمی نشستم سر حال بیام که یهوئی نگاه ساعت کردم ، شده بود 06:45 ! برق منو گرفت که یعنی من 15 دقیقه کامل رو خوابیدم ؟! آخه واسه من 10 ثانیه گذشت ، سریع تبلت رو برداشتم نگاه کردم ببینم نیوشا کی باهام تماس گرفته که دیدم بله ( !!! ) خانومی ساعت 06:40 با من تماس گرفته ، هیچی دیگه زودی پاشدم کارامو بکنم . رفتم دستشوئی که یهوئی چیزی دیدم که اعصابمو بهم ریختوند ! دیدم زیر چشم راستم ورم کرده و قرمز شده خیلی زیاد . سریع SMS دادم نیوشا که اینطوری شده ، اونم گفت : " حتماً ضربه خورده " ، بعد گفت : " چون ورم کرده و قرمزه پس چیزی نیشت زده " . هیچی دیگه ، گذشت و رفتم دنبال نیوشا که بریم سر کار ، حالا هر چی من حرص می خورم ، هی نیوشا قربون صدقم می ره می گه بمیرم و اینا . کفری شدم از دستش آخری بهش گفتم نگو اینو ، اِ ! وقتی رسیدیم سر کار ، با اجازتون رفتم سایت کلوب و یه مطلبی دیدم که حالمو بدتر کرد . صلیب سرخ اعلام کرده یه عنکبوت جنوب آفریقائی معلوم نیست چطوری توی سراسر جهان پخش شده که وقتی نیشتون می زنه ، تا 4 روز علائم نداره ولی تنها زمانی هم هست که می تونه درمان بشه اما اگر از 4 روز گذشت از روز 5 شروع می کنه به بدتر شدن که وقتی روز 10 می رسه دیگه شما یه دست داری با کلی زخم و چیزای حال بهم زن . ترسیدم ، به نیوشا هم گفتم ، اونم گفت : " ساکت رامینم ، نفوس بد نزن " . البته الان بهتر شده ، ورمش خوابیده فقط قرمزه ، امیدوارم اونی نباشه که تو مطلبه دیدم ...

پاورقی : می خندم چشم بسته می شه باور کنین ! راستی آدرس چشمک رو بذارین توی بلاگاتون ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد