چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

یه بحث کوچولو ...

راستشو بخواین دیروز یه مقدار ( ن یه مقدار بازم ) با بابا بحثمون شد به خاطر همین مسئولیت و امورات کارت هوشمند . خب ، ببینید قانون تا جاهائی دست مسئول رو باز گذاشته برای انجام بعضی تبصره ها و ... اما انجامش نیست ، بحث چطوری و برای چه کسانی انجام دادنشه ! این خیلی واسم مهمه جائی که کار می کنم کسی نتونه توی اجرای قوانین ازم نقطه ضعفی داشته باشه یا اینکه آتو بگیره و بخواد سرزنشم کنه . این برای من خیلی مهمه که وقتی مسئولیتی رو قبول کنم ، این مسئولیت رو به نحو احسنت انجام بدم و تمومش کنم ! پس فکر می کنین چرا حتی مسئول کارت هوشمند وقتی توی اداره نشسته ، همه مسئولین تهران و ... دم دستشن و می تونه با هر کدوم که بخواد تماس بگیره اما زنگ می زنه به من و از من سوال می پرسه و کاری رو که اون ( یه جورائی مافوق من ) می خواد انجام بده با من هماهنگ می کنه ، یا ( بخش مسافر دست منه ) از بخش بار تماس می گیرن و برای انجام کاراشون با من هماهنگ می کنن ؟! بخاطر اعتمادی هست که به کار من و تعهد من دارن دیگه ، بخاطر صادقانه کار کردنمه ! غیر اینه ؟! شما بگین ...

مسئله ای که می خوام در موردش صحبت کنم اینه که ، ما ( انجمن ) در مورد شارژ کارت هوشمند راننده و ... باید حواسمون به کارکرد ( کار کردن راننده برون شهری توی جاده ) اون هم باشه که کار کنه و ما براش کارتش رو شارژ و تمدید کنیم یا هر کاری انجام بدیم . مشکل اینجاست که ، بعضی از راننده ها واقعاً توی جاده کار می کنن و فعالیت دارن اما اون سری از راننده ( نماها ) که مثلاً مدارک رانندگی بخش عمومی مسافر رو دارن ، در اصل راننده نیستن ، یا بازارین ، یا مثلاً تعمیرکار و ... هستن ( راننده نیستن ) اما دارن از بیمه ( و حق راننده های واقعی ) استفاده می کنن و از تسهیلات و اون خدماتی که باید به رانندگان واقعی تعلق بگیره استفاده می کنن ! من از این کار متنفرم ، این کار یعنی خیانت ، یعنی حق النّاس ، یعنی ضایع کردن حق و حقوق کسی که شب تا صبح جونش بالا اومده اما یکی دیگه راحت بدون اینکه توی جاده باشه ، کنار زن و بچش بوده ، توی آفتاب داغ نبوده و توی سرمای شب و زمستون نبوده استفاده کنه ! می فهمین حرف منو ؟!

مشکل از اینجا شروع می شه که وقتی دوست همکارم ، فامیل همکارم ، آشنای همکارم میاد کارش بدون هیچ مشکلی راه می افته ، در صورتی که من به چشم خودم دیدم بابام وقتی چند تا از فامیلامون اومدن برای انجام کاری جلوشونو گرفتن و از انجام کار براشون سر باز کردن چون انجام ندادن ، چون قانونی نبود و ... اما چرا باید برای همکارم اینطوری باشه ؟! چرا رفیق های خودمو من باید باهاشون بد و سخت و خیلی قانونی باهاشون برخورد کنم اما وقتی پای همکارم وسط باشه همه چیز فرق می کنه ؟! مشکل من اینجاست و دیروز به خاطر همین با بابا کمی دعوا کردیم باهم !

من دیروز با بابام به خاطر یکی دیگه دعوا کردم ، به خاطر اینکه همکارم کسی از اقوامش باشه ، از دوستاش باشه ، از آشناهاش باشه اینجا همه قوانین قرق می کنه ؟! این حق و ناحق کردن نیست ؟! ما به خاطر این چیزادعوا کردیم با بابام باهم ، در صورتی که به خدا من همه جوره زورمو می زنم کسی جرأت نکنه به بابام بگه بالای چشمتون ابرو ! می دونین ، اون دل که نمی سوزونه ، مسئولیت که به گردن اون نیست ، اسم اون جائی نرفته که واسه همین اگه بخواد کاریم انجام بده خلاف قانون می کنه من نباشم ، اگه بعداً مشکلی هم پیش بیاد مقصر من شناخته می شم و اون آقا که باید انجامش داده با خیال راحت می ره کنار ! قبلاً در این مورد کمک کردناش باهاتون صحبت کرده بودم ، یادتون میاد چند تا پست قبلی من رو ؟! چی بگم والا ، مشکل دارم ، خسته شدم ، به خدا دیگه یه جورائی داره تحمل و صبرم تموم می شه ، اما نمی تونم کاری بکنم ...

پاورقی : من اینطوری تربیت شدم ، حق رو ناحق نکنم ، قانون رو درستانجام بدم و برای همه یکی باشه ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد