چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

یه مقدار صحبت ...

هیچی جز این نمی گم که " ماه رمضان " شروع شد ؛ تبریک می گم به تک تک بچه مسلمونائی که می خوان ماه رمضون رو عبادت کنن و نامی جز نام خدای بزرگوار بر لبانشون جاری نکنن . امیدوارم که این لحظه ها واستون پر از خیر و برکت و دعا های خوب باشه . نیوشا هم که مث هر سال ( با اون هیکل نحیف و ضعیفش ) داره روزه می گیره . بهشم می گم نگیر انگاری دارم می گم برو کسی رو بکش . خب ضعیفی نمی تونی بگیری ( ! ) اما کو گوش شنوا ؟! راستشو بخواین برعکس باز من نمی گیرم ( حالا به دلایلی ) ، دقیقاً بر عکس نیوشا . خو چیه ؟! من نمی تونم بگیرم خب چیکا کنم ؟! خدا به زور نکرده ، مخصوصاً الان که چند سالیه پشت سر هم افتاده توی تابستون ، منم که به شدت توی تابستون کم آبی داره بدنم ، حالا حساب کنین توی ظهر تابستون ، 17 ساعت ، فک کنم ذوب بشم ...

والا حال زیاد خوبی ندارم ؛ موندم چیکا کنم توی این وضعیت ! کاش می شد یه مدتی اصن کار نکنم ، بهم حقوق بدن اما کاری ازم نخوان تا استراحت کنم و مغزم و افکارم برگرده سر جاش . راستشو بخواین مرخصی گرفتن توی این کار هم یه دردسر برای من . من نزدیک به 5 سال می شه که یه مسافرت نرفتیم که صفائی کنیم و ... . خیلی سخته واسم وقتی می بینم هر سال همکارم می ره مرخصی ، می ره مسافرت و با خانوادش و همسفراش حال می کنه توی مسافرت ، اما بعد که برای من تعریف می کنه من اینجا حرص می خورم که خوش به حالش . آخه می دونین مشکل کجاست ؟! من نمی تونم بدون بابا و مامان برم مسافرت و خوش بگذرونم . خیلی مشکل شده ، آخه اگه من برم مرخصی بابا نمی تونن برن ، اگه بابا برن من نمی تونم برم چون باید یکیمون حتماً توی دفتر باشه که همکارم تنها نباشه ! نمی شه ما با هم بریم یه مدتی همکارم تنها بگذرونه ؟! فقط با بابا باهم بریم مسافرت بابائی من ... با هم بریم مث قدیما ...

پاورقی : ای خدا می شه امسال با بابا بریم مسافرت ؟!

نظرات 1 + ارسال نظر
یگانه 11 - تیر‌ماه - 1393 ساعت 02:24 http://khanomi123.blogsky.com

ماه عسل رمضان برشما مبارک باد

نیوشا: ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد