ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
از چی واستون بگم ؟! از این که جلسه مجمع عمومی همونطوری که پیش بینی کردم به ساعات اضافه کاری و حقوق ها گیر دادن ، یکی از اعضاء بلند شد و گفت که : " می تونن با 2000000ت انجمن رو اداره کنه " ، این یعنی من از کار بی کار شدم . از ظهری که برگشتم خونه حالم خراب و داغونه ، نمی دونم باید چیکار کنم . درسته 25 سالم بیشتر نیست ، شکر خدا تن و بدن سالم و چهار شونه ای هم دارم ، حتی شده به کارگری خرجم رو در میارم ! من هنوز یادم نرفته برای 20000ت توی کافی نت دوستم از صبح ساعت 07:30 تا 16:00 کار می کردم ! باور کنین برای 20000ت من اینقدر کار می کردم . بعد از اون کافی نت خودم رو داشتم که زحمت خریدش رو بابا کشیدن ، بعد اون 6 ماهی بی کار بودم ، بعدش اومدم همین انجمن لعنتی که برای 100000ت کار کنم . اونقدر تلاش کردم و زحمت کشیدم و عرضه اش رو داشتم که حقوقم رو از هیچ رسوندم به فلان تومان ! چرا ؟! چون تونستم ، تلاش کردم ، وقت گذاشتم ، غصه خوردم ، شب تا صبح نخوابیدم ، صبح تا شب عین سگ دویدم و جون کندم و عرق ریختم . اما نتیجه اش چی شد ؟! باور می کنین به سادگی هر چه تمام تر ، من هنوز واسشون مشخص نیست و می پرسیدن : " چرا من حقوق می گرفتم توی انجمن ؟! " . این یعنی درد ، یعنی زحمت هدر رفته ، یعنی آه دل یه کسی که بخاطر زحمتش مزد درستی نگرفته ! یه آدم عوضی نون بر به اسم " مهدی ب " ، یه آدم نمی خوام اسمش رو بذارم ، یه حیوون ، یه آشغال ، یه آدم کثیف که حتی اسمش رو به زبون آوردن باعث می شه نجس بشی و باید نظافت کنی ! دلم خیلی پر تر از این حرفاست ، زحمت کشیدم ، خون دل خوردم ، حروم نخوردم ، بعضی وقت ها حقم رو هم نگرفتم اما الان پاسخ همه اونا شده این که من دارم اضافه حقوق می گیرم ...
غصه ام اصن خودم نیست ، باور کنین خودم نیست ، با یه کار ساده ام می تونم زندگی کنم ، من غصه و ناراحتیم نیوشاست . نیوشا که روبروی برادراش و خواهراش ایستاد و من رو انتخاب کرد ، که به من اعتماد کرد ، منو باور کرد ! اما اینه پاسخ اعتماد و ایمانش ؟! باور کنین وقتی به نیوشا فکر می کنم دق می کنم ، دوست دارم بمیرم اما نبینم نیوشا غصه بخوره ، نیوشا همه چیز منه ، اگه اون غصه بخوره من دق می کنم و می میرم . حق نیوشا این نیست هنوز یک سال نشده وارد زندگی من شده بخواد با این مشکلات من کنار بیاد و حلش کنه ! بخدا بغض داره به گلوم فشار میاره ، چرا نیوشا ؟! چرا الان ؟ کاش قبلا این اتفاق می افتاد که نیوشا نمی بود ، نمی خواست این درد رو تحمل کنه و به خاطرش غصه بخوره ! بودنش یه دنیا امیده اما نمی خوام ناراحت بشه به خاطر من ، نمی خوام اذیت بشه و غصه بخوره ! دارم دق می شم ، نیوشا حقش نیست ! من نمی خوام نیوشای من ناراحت باشه ...
یه فکرایی داره اذیتم می کنه ! این که نکنه خدا داره به خاطر این که بعضی وقت ها راننده ها رو اذیت می کردم ، داره اینطوری مجازاتم می کنه ؟! اما ببینین ، من توی انجام کار های محول شده بهم خیلی سختگیر و رسمی هستم و تا وقتی مدارک کامل نباشه انجام نمی دم ، اما یه چیزی هست اونم گرفتن فتوکپی هستش که من اوایل نمی گرفتم ، با این که می تونستم اما می گفتم برن فتوکپی بگیرن بیرون ، آخه همکارم اصن توجه به من و وضعیت شلوغی نمی کرد ، فتوکپی لازم داشت کسی می گفت : " برین آقا رامین براتون بگیرن " یا این که می گفت : " چند سری فتوکپی بدین براتون بگیرن واسم بیارین " و این چیزی بود که ناراحتم می کرد ! چرا خودش نمی اومد بگیره ؟ اگه اینقدر به فکر راننده هاست یا ارباب رجوع ، چرا خودش نمی گیره ؟! به خدا یه دفعه یکی اومد ، فتوکپی خواست براش گرفتم ، فقط فتم به همکارم گفتم : " فتوکپی رو پیش من نفرستین " ( حالا پاسخش رو دقت کنین کسی که سنگ راننده رو به سینه می زنه ) ، گفت بهم : " یعنی بره توی شهر بگیره ؟! " . خب اونجا من هیچی بهش نگفتم فقط رو دلم موند که بهش بگم : " تو که اینقدر به فکر راننده هایی چرا خودت بلند نمی شی براشون بگیری ؟! " .
نمی دونم چی بگم و چیکا کنم ! به خدا گیج شدم ، خسته شدم ، دلم شکسته ، ناراحتم ، دلم می خواد نفرین کنم اما فقط از خدا می خوام آهی که از دلم بلند شد دامن اون کسایی که باهام اینطوری کردن رو بگیره تا بفهمن دل شکستن و آه گرفتن یعنی چی ! زندگیم چی ؟ باید نابود بشه ؟ از کجا بتونم خودمو تامین کنم ؟! زندگیم خدایی نکرده از هم نپاشه ! اما نمی ذارم ، هنوز اینقدر قدرتش رو دارم که خوب کار کنم و به درجه های بالاتر برسم ...
پاورقی : دعام کنین ، دعا کنین مشکلم زودتر حل بشه ایشالله ...