چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

بازم دست نوشته ...

بعضی وقت ها می مونم چی پست بدم و برای چشمک چی بنویسم ؛ از یه طرف کلی حرف دارم که بنویسم ، از اون طرف دیگه نمی دونم چطور بنویسم یا چی بنویسم ، این یعنی یه دوراهی خیلی عجیب که بیشتر وقت ها من بین انتخاب یکی از این دو راه گیر می کنم . واسه اینکه بتونم انتخاب کنم ، دست به قلم می شم و خودم می نویسم ، تا اینکه مطمئن بشم توی چشمک چی باید بذارم . امروز هم دست به قلم شدم و نتیجه اش شد این دست نوشته که واسه شما می ذارمش ...

پاورقی : ببخشید اگه بد خطم ...

نظرات 1 + ارسال نظر
خانوم گل 4 - بهمن‌ماه - 1392 ساعت 01:13

سلام و خسته نباشید به آقا رامین
اگه بتونین تو رودروایسی نمونین و بهشون بگین که این کارو انجام نمیدین خیلی خوبه.منم تو شرایط مشابه قرارگرفتم اما قدرت نه گفتن نداشتم امیدوارم شمابتونین

درود خانوم گل ، حال شما ؟
مرسی خواهر گرامی ، راستی خبرای خوب شنیدیم شنیدم دختر دارین :D
امیدوارم همیشه و همه جا خوشبخت و شاد و سلامت باشین !
مراقب خودتون و دخترتون ( که خواهز زاده ی منم می شه و از همین الان می خوام صداش کنم فرشته ) و همسرتون باشین ...!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد