چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

بیماره ...

نیوشای من مریض شده ؛ سرما خورده ، خیلی داره اذیت می شه . امروز رفتم پیشش وقتی صورتشو دیدم بغض کردم که چرا اینطوری کرده باهاش سرما خوردگی . خیلی ناراحتم ، آخه احساس می کنم از من گرفته ، چون من تا همین هفته پیش سرما خورده بودم و هنوزم مقداری توی بدنم مونده . سرما خوردگی من بدترم هست ، چون من ریه هام وقتی سرما می خورم سریع عفونت می کنه و چرکی می شه . به خاطر همین عفونت ریه من 6 سال پیش بیمارستان بستری شده بودم .

همین یک ساعت پیش رفتم پیش نیوشا برش داشتم رفتیم باهم یه مقدار توی خیابونا دور زدیم و رفتم واسش دارو گرفتم ، یه پاکت بزرگ آب پرتقال گرفتم تا نوش جان کنه چون ، ویتامین C بدنش کم شده واسه همین سرما خورده . می دونین نیوشای من از خودی خود ، نحیف و ضعیف هست از نظر جسمانی ؛ خب اذیت می شه وقتی مریض می شه ، چیزی ازش نمی مونه !

چیز دیگه ای که شد ، ماشینمون در عقب سمت شاگرد رفت تو . توی یه کوچه تنگ ( کوچه خونه نیوشا اینا ) دو تا ماشین دو طرف خیابون پارک کرده بودن ، من فک کردم رد شدم اما نشده بودم ! وقتی رد کردم و با هزار زحمت خودمو رسوندم در خونه نیوشا رفتم ببینم ماشین چی شده دیدم درش رفته تو . خیلی حالم گرفته شد ، نمی دونم چرا همش اینطوری می شه . ای خدا ...

پاورقی : مراقب خودتون خیلی باشین ؛ فصل سرما دیگه شروع شده ، سرما خوردگی هم زود خوب بشو نیست ...

نظرات 1 + ارسال نظر
خانوم گل 30 - مهر‌ماه - 1392 ساعت 23:42 http://rozhayezendegiman.blogsky.com

وای چقدر بده سرماخوردگی
نیوشا مواظب خودت باش تا خیلی سریع خوب بشی

رامین : باید مراقب خودش باشه ، بدبختی منم نیستم مراقبش باشم . ای خدا ...
نیوشا : چشم عزیزم قول میدم زود خوب بشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد