چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

بوی نَم خاک ...

شاید باورتون نشه ولی الان توی اتاقم یه بوی نم خوبی راه افتاده نمی دونین چقدر دوستش دارم . باد و بارون و گرد و خاک و بوی نم بارون . هر چی بگم کم گفتم ...

من و نیوشا هر دو عاشق بارونیم ، حتی نیوشا این عادت و داره که وقتی بارون میاد ، می ره زیر بارون تا خیس بشه ! من زیاد اهل بیرون رفتن توی بارون نیستم ( پیاده ) چون یه ذره برای بعد دچار مشکل می شم . اما عادت خوبیه زیر بارون قدم بزنی ...

  • بوی نم ، عاشقم کرد در دیار کفر و پوچ ؛ غصه ها را آب برد با هر چه بود و یا نبود . گشته ام حیران از این درد زیاد روزگار ، مرده من نیستم اما آنچه هستم آن نیست . آنقدر گشتم که یارم را بیابم در جفای روزگار ، دلم را غرق خود کند ، عاشق شوم بیش از پیش ...

همین الان دوباره افتاب شد و باد و بارون قطع شد ... دلم گرفت که چرا اینقدر زود میاد و میره . چرا بارون می باره ، همش بباره و بباره و بباره ...

پاورقی : شهر شمام بارون اومد ؟!

نظرات 2 + ارسال نظر
حسین 22 - مهر‌ماه - 1392 ساعت 22:03

به قول سهراب،چشم ها را باید شست زیر باران باید رفت
منم بارون رو خیلی دوست دارم
سر بزن اپم داداش
جای کا هم از بارون خبری نبود

ایشالله میاد ، نگران نباش !
چشم الان میام می خونم ...

یاسمین 22 - مهر‌ماه - 1392 ساعت 21:08 http://donyayeyasamin.blogsky.com

سلام داداش
منم عاشق بارونم اینجا(تهران)که فقط شبا سرده و روزا گرم بارونم نیومده اصلا

شهر ما هم کم از اونجا نمیاره !
اینجام خشک بوده تا الان ، امروز یه مقداری اومد !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد