چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

واسه اولین بار ...

الان صبحه و ساعت 07:10 است و من برای اولین بار این ساعت بیدار شدم تا برم سر کار . البته بیدار شدن من ، برای سر کار رفتن نیست ! داداشم که رفته خدمت سربازی ، امروز مرخصی داره ، از کرمان داره میاد . خانومش رفته دنبالش و منتظرم بیان اینجا . منم واسه همین دیگه دیدم خوابم نمی بره بیدار شدم اومدم نت وبلاگ نویسی و وبگردی !

دیشب نزدیک یه ساعتی نشتم یه CD شاد و توپ MP3 واسه ماشین زدم که با نیوشا وقتی می ریم بیرون ، آهنگ غمگین گوش نکنیم ! CD قبلیه رو چون باجناقم دیر بهم اطلاع داد که CD شاد می خواد ، دادم بهش تا توی راه گوش کنه ! الانم با کلی آهنگای شاد و جدید توی ماشین حال می فرمائیم ...

خبر دیگه اینکه ، امروز سر رسید قسط اول وام ازدواج نیوشاست که منم قسط وامم رو همین امروز پرداخت می کنم که دیگه دو بار سرگردون بانک و صندوق نشتم ؛ جدا از اون امروز باید از حساب ، وامم رو خارج کنم بریزم توی حساب سپرده ام ، همینطور یه مقدار دیگه هم باید از حساب جاریم بریزم به حساب سپرده که این ده روزی که فاصله است برای سر رسید چک بابا واسه ماشینه ، حسابشون خالی نباشه بتونم از سودش استفاده کنم !

همین الان خانوم داداشم SMS داد که داداشم رسیده و دارن میان خونه ؛ منم با اجازتون برم آماده شم برای پیشوازشون !

پاورقی : آرزو دارم همگیتون شاد و سلامت باشین ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد