چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

ناراحتم ...

امشب به خاطر یه مشت آدم نفهم عوضی که پروژه ی اشتباهی و نادرست تحویل نیوشا دادن و اینکه نزدیک دو ساعته دارم دنبال برنامه نویس می گردم و به در بسته می خوردم و اتفاقای دیگه سر نیوشا داد زدم !

اعصام خیلی داغونه که چرا ...

پاورقی : ناراحتم خیلی ...

نظرات 3 + ارسال نظر
لیلا 22 - خرداد‌ماه - 1392 ساعت 00:02

راستی خانوما حساس تر از اونین ک نشون میدن .یادت نره

منم از دیشب خوابم نبرده به خاطر اینکه اونو دلخور کردم ...

لیلای قبلی 22 - خرداد‌ماه - 1392 ساعت 00:01

دل شکسته تنها با حرف آروم نمیگیره .براش هدیه بگیر و شام دعوتش کن بیرون . راستی وبلاگ باحالی داری.نمونشو ندیدم

درسته می دونم ؛ واسش برنامه دارم اما یه جورائی به خاطر خانواده اش سخت می شه برنامه ریخت !
مرسی ؛ لطف دارید ...

لیلا 21 - خرداد‌ماه - 1392 ساعت 17:41

کار درستی نکردی.درسته عصبانی بودی اما.... .از دلش دربیار .فکرکنم دلش شکسته.

آره ؛ دلش شکسته بود و بهم گفت !
از دلش درآوردم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد