چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

روزیست امروز ...

امروز دارم می رم بعد از مدت ها کسی رو ببینم که رنگ شادی و خوبی به زندگیم داد !

مدت زیادی نیست که من رو از طرف خودم می شناسه ( قبلاً شناخت داشت از گفته های دیگران و از ظاهر من ) و امروز دیگه می خوایم واسه اولین بار همدیگه رو ببینیم ؛ بعد این همه احساس ...

دل توی دلم نیست که برم ببینمش اما ناراحتم ؛ ناراحت اینکه من سرما خوردگی دارم و می ترسم زبونم لال اون هم بگیره ! دوست ندارم بیمار بشه ...

اما امروز خیلی خوشحالم ؛ خوشحال اینکه دارمش و هست و اینکه به امید خدا قراره همیشه باشه !

خدایا بهمون کمک کن ؛ کمک کن مشکل نداشته باشین و عمری کنار هم با شادی باشیم ...

پاورقی : دوست دارم شماها هم این حس رو تجربه کنین و ناکام نمونین ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد