چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

بد درون ...

خوبی داشتم ؛ خوب ماندم ! این معنی رو نمی ده که من نمی تونم بد باشم ... مطمئن باشین !

من یه گرگ درون دارم که خیلی درنده است ؛ همیشه در مقابل بدی های بقیه آرومش کردم که کسی رو پاره پاره نکنه ...

چرا بعضی افراد دوست دارن من رو عصبی کنن و باعث بشن که نتونم خودم رو کنترل کنم ؟!

امروز یه تلفن باعث شد از کوره در برم و گرگ درونم رو برای 15 دقیقه آزاد کنم ! برای 15 دقیقه تصمیم گرفتم که چه کارائی رو باید انجام بدم و پیامدش چی هست ! تصمیمم جدی جدی بود ...

حقیقت اینه که ، یه لحظه به چند نفر فکر کردم و دیدم پیامدش برای اونا خطرناک تر از هر چیزی هست ؛ تصمیم گرفتم بازم گرگ درنده ام رو توی قفس زندونی کنم و هیچی نگم !

خیلی عصبی ام ؛ واسم تجربه ی سختی بود ولی باید خودمو کنترل کنم ! هیچی نباید اتفاق بی افته ! کسی که به خاطرش تصمیم گرفتم گرگم رو زندانی کنم ، نباید در خطر بی افتن ! همین ...

پاورقی : فقط می خوام آروم باشم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد