ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
نه ؛ از درد و رنج و سختی نمی نویسم که باور کنی مرا زاده ی احساسی غم انگیزم و اندوه !
من از خوشی و شادی و لبخند می نویسم که بدانی من آنی نیستم که در نوشته هایم پیداست !
من آنم که لبخند بر لب دارد و روشنی در دل ؛چرا بی هوده باید لبخندم را قربانی اندوهی کوتاه کنم ؟!
پس بدان من می خندم به گریه های دنیا به من ! گریه ها و اندوهی که دنیا می خواد بر من فرو آورد اما ... من نمی گذارم به مقصودش رسد و بعد ها به من بخندد ...
گفتم از نوشتن ؛ می دانی چرا می نویسم ؟ آری با تو هستم که معنای نامت آئینه و روشنیست !
آری ، نامت را اینجا می برم که بدانی ، من خودم هستم که تو را با افتخار به محفل نورانی که نه ، خلوتم دعوت کردم !
آری ؛ آینا من با تو هستم که به اینجا آمدی ! می گویم خوش آمدی و بر تو درودی به بزرگی صداقت و کهکشان احساست می فرستم ...
اینجاست ؛ بُت خانه ی من که بت هایم را اینجا می سازم ، می پرستم و به دنیا می سپارم ...
خوش آمدی ؛ اگر دلت بت خانه می خواهد ... اینجا نیز می تواند بت خانه ای باشد که تو نیز در آن شریک باشی ...
پاورقی : این پست مخصوص دوست هنر مندم هست که به اینجا دعوتش کردم و این متن رو برای خوش آمد گوئیش نوشتم ...