امشب دوست دارم از خودم کمی بنویسم ؛ شاید شمائی که برای اولین بار به اینجا سر زدین ، بخواید که کمی بیشتر از سپهر بدونین ...
نام من ، سپهر !
نام فرزند خانواده ای خوب و زیبا ؛ مهربان و دوست داشتنی که از نخست ، بر پایه صداقت و راستی ساخته شد ...
پدرم ، مرد و زیبا و خود ساخته ! مادرم ، مهربان و زاده ی احساس و دوست داشتن ! من ، دست پرورده این دو فرشته ی دوست داشتنی که بوسه بر دستان پُر مهرشان می زنم ...
زندگی رو اجباری زندگی می کنم ؛ ولی تلاش به این می کنم که کسی رو آزار ندم ...
فرشته نیستم ، آدمم ! اشتباه می کنم ، بدی می کنم ، بدی می بینم و خوبی ! آدمی نیستم که پیش بینی نشم اما همیشه هم پیش بینی نمی شم ...
چیز دیگری برای گفتن نیست !
پاورقی : سر بزنین ... خوشحال می شم ...
سپهرجان اگر از خود گفتن باشه چیزی به ذهن خود نمیرسه..یا فکر میکنه ریا میشه که بگه..اما باید دانسته هاتو درمورد خودت باور داشته باشی..این پست کم حجم بود..ولی درون شما مشخصه دنیایی از ناگفته هاست..غمی تو وجودتونه..دعا میکنم این غم از دلتون زدوده بشه..
سپاس
همینقدر رو بیشتر اگر ادامه بدم ، می شه خودستائی !
من از خودستائی متنفرم ...