چـشـمـک

چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا
چـشـمـک

چـشـمـک

دفتر خاطرات روزانه رامین، نیوشا و آوا

یه خورده کار ...

سلام ؛ امیدوارم همیشه خوب و سلامت و خوشحال و هزاران هزار آرزوی خوب دیگه رو توی سال جدید داشته باشین و هیچوقت توی دلتون و چهره ی زیباتون غم نباشه و هیچوقت نخواین که همین غم روی صورت کسی دیگه نقش ببنده ! همیشه آرزوی های خوب کنین برای حتی دشمنانتون ، چون یک روزی می رسه که ممکنه شما هم دشمن کسی باشین و امیدوارم باشین اونم براتون آرزو های خوب داشته باشه . نخندین به حرفم ؛ بحث همون قانون هر کاری بکنی به خودت بر می گرده است ! واسه من این اتفاقات بسیار افتاده و به همین خاطره دوست ندارم ، اصلاً دوست ندارم زبونم لال برای شما هم خدائی نکرده بیوفته . سالم و سلامت و شاداب و خوشحال و مهربون و دوست داشتنی و عزیز و جیگر و ... ( وای چقده نوشتم ) باشین !

باید عذر خواهی کنم به دلیل اینکه من و نیوشا کمی درگیریم و نمی تونستیم توی چشمک بنویسیم ؛ از اون طرف هم ، نیوشا داره درس می خوره برای استخدامی بیمارستانی که اینجا تازه داره افتتاح می شه و حسابی سرشو دوباره با درس شلوغ کرده ( بگذریم که درس دانشگاهش تموم شده ها و فارغ التحصیل شده ) . دعا کنین واسش که بتونه بره سر کار ، چون دوست داره ! منم اصلاً مخالفتی با درس خوندن و کار کردنش ندارم ، چون حق قانونیشه . این که می گن مرد تصمیم می گیره زن چیکا کنه و ... به نظر من کاملاً بی رحمیه که بخوایم زن رو توی خونه حبس کنیم ، چون نره سر کار ، توی جامعه نباشه و ...! این یعنی تمام و آخر نامردی ، نه مرد بودن ...

خب با ازجاتون مزاحمتون نمی شم ؛ راستی دیشب داشتیم با نیوشا وقتی می رفتیم سمت خونشون ، بهش گفتم خیلی وقته توی چشمک ننوشتیم ! بیچاره گفت : « خب من که سیستم ندارم ، با گوشی هم نمی تونم بنویسم » دیگه دیدم کاملاً درست می گه واسه همین تصمیم گرفتیم بعد عروسیمون ان شاء الله بنویسیم اونم توی خونه خودمون به امید خدا ...

پاورقی : عزیزین همگیتون ؛ حالا چه سر می زنید و چه نه ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد